این روزا همه ازخاطرات خرمشهر وجنگ ۸ساله و شهادتحرف میزنن اما من میخوام درمورد کسایی صحبت کنم که حتی از شهیدان هم گمنام ترن.شهیدان زنده ای کهتو وطنمون نفس میکشن ...
نفس...نفس...با کپسول...قدم میزنندبا عصا وشاید بعضی شون حرفای دلشون رو با ایما اشاره بیان میکنن.
از اونایی بگم که بی هیچ حرکت روتخت دازکشیدن ونگاهشون به اطرافشون دوخته شده.یه دنیاحرف یه دنیا درد دل یک دنیا شاید گله تو قلب مهربو نشونه که نمیتونن به زبونشبیارن,نمیتونن بهمون بگن .
پدران تاریخمون که الان حسرت نوازش کردن فرزندشون تو دلشون تا ابد مونده و دستای پر محبتشون رو برای ما ها فداکردن تا بتونیم حالا تو کشورمون تو خونمون کنار محبت خونوادمون راحت زندگی کنیم ونوازش پدر برسرمون باشه.
اون روزیکه این جانباز باناله هاش با رهبرش حرف میزد و
یادتونه ؟
چی میگفت؟کسی میدونه؟
دلمون نباید براشون بسوزه دلمون بایدبرای خودمون بسوزه
اونا بالاتر از این حرفان اونا هستن که باید نسبت به ما احساس ترحم
کنن البته اگه لایق باشیم نه ما...
شهدای زنده ایران زمین،من یک جوان ایرانی به شما غبطه
میخورم و می گویم شرمنده ام....
برای ما هم دعا کنید... .
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:واقعا همینطوره... فکه بهشت رو زمینه.....
برچسبها: شهدا, جانباز, شهید, شهدای زنده, جانباز و رهبر, خاطرات جانبازان, شهید محمد جهان آرا, شهید جهان آرا, مواظب باشیم ایمانمان سقوط نکند, , , , ,